هرگز از مرگ نهراسیده ام اگر چه دستانش از ابتذال شکننده تر بود هراس من باری‚همه از مردنِدر سرزمینی ست‚ که مزد گورکن از آزادی آدمی افزون باشد
جستن‚ یافتن و به اختیار برگزیدن و از خویشتنِ خویش بازویی پی افکندن اگر مرگ را‚از این همه ارزشی بیشتر باشد حاشا‚ حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم احمد شاملو
|